شهیدی که حاجت روا میکند
شهید علیاکبر نظریثابت سال 1344 در شهر مقدس قم به دنیا آمد. 15 ساله بود که عازم جبهه شد. در نخستین اعزام رسمی به عنوان نیروی سپاه، جذب واحد اطلاعات عملیات تیپ 17 علیبنابیطالب(ع) شد. با سرعت مراحل پیشرفت را طی کرد و در عملیات خیبر با انتخاب و اصرار شهید مهدی زینالدین به عنوان جانشین اطلاعات عملیات لشکر 17 علیبنابیطالب(ع) مشغول کار شد؛ این مسئولیت در سن 19 سالگی به او واگذار شد. مجموعه لیاقتها و استعدادهای کمنظیر و شخصیت استوار و قویاش در کنار معنویت و پارسایی عجیب او، باعث شده بود علیاکبر جوان یکی از فرماندهان برجسته، زیرک، سریعالفکر و برنامهریز لشکر 17 به شمار آید. سرانجام این روح پرتلاطم در سن 22 سالگی و در شب شانزدهم اسفند 1364 در منطقه عمومی فاو در حین اجرای عملیات والفجر8 از کالبد مطهرش پرواز کرد.جسم پاکش در گلزار علیبن جعفر قم در قطعه 9 ردیف سه شماره 345 درست در جایی که چند روز قبل از شهادت خود آن را به مادر و همسرش نشان داده بود گمنام و بینشان آرمید. آنچه در پی میآید گوشهای از کرامات مزار شهید نظری است که از زبان پدر و مادر او نقل شده است؛ شهیدی که به یکی از کسانی که خوابش را دیده بود این طور میگوید: «توی دنیا فامیلی من نظری ثابت بود اما در این دنیا علوی صدایم میکنند».
مقام والای شهید نظری و شفای یک مادر شهید
پدر شهید علیاکبر نظری ثابت نقل میکند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را میشوید. بالای سرش رسیدم گفتم: «خانم شما این شهید را میشناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمیشناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیدهام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زینالدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدتها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمیشدم؛ خیلی ناراحت بودم. از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیدهام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علیاکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنجشنبه پدرش میآید سر قبرش، بگرد پیدا میکنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاههای متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علیاکبر نظری ارجاع دادم.
دستگیری شهید نظری از دختر دانشجو
پدر شهید نظری ثابت میگوید: همین که نشستم سر مزار فرزندم دیدم دختر خانم جوانی نشسته است کنار قبر فرزند شهیدم و فاتحه میخواند. فاتحه خواند وگریه کرد. انگار مثل خواهری بود که برای برادرشگریه میکند.گریهاش که تمام شد گفتم: دختر شما با این شهید آشنا هستید؟ گفت: نه من بچه سبزوار هستم و در قم درس میخوانم چندین شب پیش خواب دیدم که این شهید بزرگوار به نزدم آمد و گفت: آمدهام اینجا تا به شما بگویم این اموال و امکاناتی که برای شما خرج و هزینه میشود از اموال بیتالمال است. شما در دو کار سستی و کاهلی میکنید اول نماز و دوم درس! همانجا از ایشان سؤال کردم مزارتان کجاست؟ که دقیقاً اسم و نشانی مزار خودش را داد. پس از آن حدود سه سال هر عصر پنجشنبه زودتر از من آن دختر خانم میآمد و شروع میکرد به قرآن خواندن بر سر مزار شهید نظری…
مشکلگشای حاجتمندان
مادر شهید نظری میگوید: سر مزارش نشسته و توی حال خودم بودم. جوانی با ظاهری خیلی شیک و امروزی آمد نشست کنار سنگ مزار فرزندم و شروع کرد به فاتحه خواندن! پرسید شما که هستید؟ گفتم مادر شهید هستم؛ کاری داشتید؟ گفت: من مشکلی داشتم که این شهید برایم حل کرد. گفتم: چطور مادر؟ گفت: هفته پیش به گلزار آمدم دیدم آقایی با عکس شهید اینجا نشسته است. من اصلاً علاقه و اعتقادی به شهدا، گلزار و این مسائل نداشتم. با خودم گفتم اگر این شهید مشکل مرا حل کند پس معلوم است شهیدان حساب و کتابی دارند. همان شب شهید شما با همان لباس رزم و پوتین به خوابم آمد و رو به من کرد و گفت: «چون به شهداء توسل کردی آمدم تا مشکل تو را حل کنم. برو خیالت راحت باشد که مشکل تو کاملاً حل شده و دیگر هیچ غصهای نخور.»فردای آن روز مشکلم حل شد. از آن روز تا به حال هر بار که به گلزار بیایم بر سر مزار پسر شما می آیم
وصیت نامه
شما که صدای من را می شنوید از هر جایی که هستید: دوستید، فامیلید، رزمنده اید، نیروی واحدید، بسیجی هستید. خلاصه از هر کجا و در هر کجا که هستید، اولین وصیّتی که دارم این است: به وصیّت شهدا عمل شود.
واقعاً شما ببینید، این شهدای ما از بزرگشان، از بسیجیان و پاسداران ما، ارتشی های ما و از مسؤلین ما که شهید شده اند، اینها هر کدام وصیّت داشته اند. شما ببینید، الان که صدای من را می شنوید، آیا به وصیّت آنها عمل شده که می خواهید به وصیّت من گوش کنید؟ اولین وصیت من این است که وصیت آنها عملی بشود. چیزهایی که آنها می خواستند بر در و دیوارها در کتاب ها و نوارهاست؛ از آنها نگذرند.
امام عزیزمان راجع به این وصیت نامه ها می گویند، شما پنجاه سال عبادت کردید. إنشاءالله خدا قبول کند، اما یک سری هم به وصیت بچه های ده-پانزده ساله بزنید. واقعاً سر بزنیم، ببینیم چه کار می کنیم. سرمان در لاک خودمان نباشد. ببینیم توی چه دنیایی زندگی می کنیم. جایی داریم زندگی می کنیم که یک گوشۀ آن بسیجیان ما، ارتشی های ما، پاسداران ما دارند جان می دهند، ایثار می کنند. آیا درست است که گوشۀ دیگرش مسائل مادی به حدّ وفور باشد و به مادّیات بیشتر برسیم؟ خلاصه این اولین وصیت من بود.
اما وصیتی که همۀ ما داریم، یعنی بر هر مسلمانی امروز واجب است، اطاعت از حضرت امام و مسئولین نظام و پشتیبانی از آنها.
برادران عزیز، خواهران عزیز! اسلام امروز در ایران است. خدا به ما لطف کرده اسلام را سر بلند کرده به دست مردم ایران، به دست شما عزیزان، به دست شهدای ما. حالا که اسلام سر بلند شده، خدای نکرده به خاطر کوتاهی ما، این سربلندی راکد حتی بماند؛ نمی گوییم حالا شکست خدای نکرده بخورد. همین طور در همین حد که هست، بماند. ما مسئولیم پیش خون شهدا. ما مسئولیم پیش خانواده های شهدا، ما مسئولیم پیش جانبازان، ما مسئولیم پیش اون بچه هایی که دارند شکنجه می شوند در زندانهای بغداد. ما مسئولیم پیش اینها، اگر کارهای مان باعث کندی این راه بشود.
باید با اعمال و رفتار خود، با کار خود، باعث پیش برد اهداف این انقلاب بشویم؛ اما خوب، یک سری مسائل هست و مسئولین مملکت هم می فهمند. ما نمی گوییم حکومت اسلامی صد در صد در ایران پیاده شده، اما خیلی واقعاً چشمگیر بود. شما امام را ببینید. هر وقت برای مردم صحبت می کنند، مقایسه می کنند. بیائید مقایسه کنیم حالا را با زمان طاغوت. نه اینکه حالا هر چی می بینید که به نظرتان بد می آید، بگوئید این چه است. به قول معروف آدم نباید مثل مگس باشد که فقط روی زخم می نشیند. چرا مثل آیینه نباشیم؟ مثل آیینه باشیم. شما وقتی توی آیینه نگاه می کنید به شما نشان می دهد که همۀ جای شما تمیز است، این جای شما لک دارد. اول خوبی های شما را نشان می دهد، شما اول خوبی هایتان را میبینید. این قدر خوبی نشان می دهد که آن مقدار بدی کم پیداست؛ ولی مگس بر عکس، فقط روی زخم و جایی که خوبی نیست، می نشیند.
آیینه صفت باشیم إنشاءالله؛ در مقایسه هامان اول خوبی ها را بگوئیم. آن همه فاحشه خانه ها، مشروب فروشی ها، کاباره ها و مراکز فساد بسته شد. دخترهای مردم جرأت نداشتند از جایی رد بشوند. حالا الحمدلله نعمت جمهوری اسلامی آمده و از آن مسائل خبری نیست. مساجد را نگاه کنید. جبهه ها را ببینید. ببینید جوانهای بیست ساله، پانزده ساله و … چه کار می کنند. چه روحیّاتی دارند. خب، اینها نتیجۀ تحولات انقلاب است. باید اینها را در نظر بگیریم. نه اینکه ما رفتیم در فلان اداره، چنان شد. رفتیم در فلان جا، بهمان شد. البته اینها هم باید درست شود، اما این دلیل بر آن نمی شود که ما فقط نقطه ضعف ها را بیان کنیم.
و بعد، پشتیبان امام و رزمندگان باشیم تا این که خداوند نصرتی را که میخواهد، بدهد. زودتر بدهد. خدا میدهد؛ منتهی بنده ها را غربال میکند. آن خوب خوب ها که ماندند، به آنها پیروزی میدهد. آن وقت همه ما و آن کسانی که خود را کنار کشیدند و یا نق زدند، انگشت به دهان بمانیم و افسوس بخوریم که ای کاش ما هم با آنها بودیم، که آن موقع هم سودی ندارد…
برادران، خواهران! اگر تا امروز با دیدن شهدا، خانواده های شهدا و جانبازان، هنوز آن طوری که خدا میخواهد، حرکت نکرده ایم، آن طور که امام و انقلاب از ما میخواهد، نیستیم، باید تجدید نظر بکنیم. به خدا قیامت نزدیک است، به خدا همۀ ما میرویم. بروید، قبرستان ها را نگاه کنید. ببینید آیا یک روزی مثل ما نبودند، فرزند و بچه نداشتند؟ اما حالا کجا هستند؟ همه مردند، اما هر کدام یک جوری؛ یک سری رفتند و شهید شدند و جایشان توی بهشت است… بالأخره خدا برای ما تعیین تکلیف کرده. این قدر خرده نگیرید! به خدا فردا سؤال می شود از ما که چرا کمک نکردید؛ لااقل اگر کمک نمی کردید، چرا با حرف هایتان و با کارهایتان ضربه می زدید. انسان می تواند با فکر به بهشت و جهنم برود. می تواند با صحبت کردن، حتی می تواند با نیّت قلبی به بهشت و جهنم برود. لااقل اگر نمی توانیم کمک کنیم، با حرفمان ضربه نزنیم. چرا بی جهت کاه را کوه می کنید و کوه را کاه. به خدا قیامت نزدیک است، مرگ نزدیک است. می آیید و میبینید اینجا چه کسانی بودند که بعضی ها آنها را به خاطر حرف هایشان مسخره می کردند و مظلوم بودند. می آیند می بینند که جایشان کجاست. من از خداوند می خواهم که ما را مدیون خون شهدا نکند.
خدا را شکر می کنم که إنشاءالله به وظیفه ام عمل کرده ام و این سعادت را به من داد که بیایم اینجا بمیرم!
امیدوارم که خداوند با فضلش با ما رفتار کند، نه با عدلش. از خدا می خواهم که این هدیه ناقابل که جان ماست را از ما قبول کند و به همۀ خانواده های شهدا و خانواده های ما صبر عطا نماید…
نظر از: سیدمحمدطباطبایی [بازدید کننده]
نظر از: ناشنناس [بازدید کننده]
سلام
نوشته بودین خدا خیلی روی آبروی بنده هاش غیرت داره، می شه لطفا برای حفظ آرامش و آبروی من هم دعا کنین. من واقعا بی گناه توی گردابی افتادم که هر کاری می کنم به هر چیزی چنگ میندازم راه بیرون شد ازش پیدا نمی کنم، نیتم خیر بود ولی الان در مرز نابودی قرار گرفتم.
اللهم صل علی الله محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
نظر از: سعید [بازدید کننده]
سلام من یه پسر ۱۰ ساله دارم که دچارمریضی پیسی شده لک پیس گرفته صورتش دستش بدنش پاش خیلی ناراحتم خیلی درگیرش شدم راه درمانی هم که قطعی باشه فعلا هیچ جای دنیا نیست امسال یه شب قبل از مدرسه گفت بابا من دیگه مدرسه نمیرم بچه ها مسخره ام میکنن کسی با من دوست نمیشه تو بازار میرم همه با انگشت به طرف من اشاره میکنن خیلی دلم شکست هردو زار زار گریه کردیم از چند شب قبل من توسل شدم به آقامون مهدی هی داشتم گریه میکردم میگفتم (آدرس شما از عیسی مسیح گرفته ام آخه حضرت عیسی پیسی شفا میداده) در جایی خوندم هرکه توسل میشه به ایشون میگن پرونده تون میدم به آقامون زیرا دیگه از دست ما کاری ساخته نمیشه همیجور داشتم به آقا متوسل شده بودم به ذهنم رسید به یکی از شهدا متوسل بشم سرچ کردم این شهید عزیز اسمش اومد بالا وقتی روزمه اش وصیتش شفا دهندگانش دیدم خیلی اشک ریختم خیلی از خود بی اختیار شدم وصیتش حس کردم الان تو این برهه از زمان گفتن در صورتی که حدود ۴۰ سال قبل گفتن خیلی برام جذاب بود از شما که این نظر میخونید عاجزانه درخواست میکنم اگه شما متوسل شدین اسم جواد هم فراموش نکنید زیرا امام رضا خودش میدونه من به خاطر اون اسمش گذاشتم جواد اگه شهید در خواب دیدن تورا به جواد امام رضا جواد من هم فرامش نکنید میدونم کسی که اینجا تو این صحفه ها میاد میخونه آدمای نظر کرده ای هستند التماس دعا
نظر از: سعید [بازدید کننده]
سلام من یه پسر ۱۰ ساله دارم که دچارمریضی پیسی شده لک پیس گرفته صورتش دستش بدنش پاش خیلی ناراحتم خیلی درگیرش شدم راه درمانی هم که قطعی باشه فعلا هیچ جای دنیا نیست امسال یه شب قبل از مدرسه گفت بابا من دیگه مدرسه نمیرم بچه ها مسخره ام میکنن کسی با من دوست نمیشه تو بازار میرم همه با انگشت به طرف من اشاره میکنن خیلی دلم شکست هردو زار زار گریه کردیم از چند شب قبل من توسل شدم به آقامون مهدی هی داشتم گریه میکردم میگفتم (آدرس شما از عیسی مسیح گرفته ام آخه حضرت عیسی پیسی شفا میداده) در جایی خوندم هرکه توسل میشه به ایشون میگن پرونده تون میدم به آقامون زیرا دیگه از دست ما کاری ساخته نمیشه همیجور داشتم به آقا متوسل شده بودم به ذهنم رسید به یکی از شهدا متوسل بشم سرچ کردم این شهید عزیز اسمش اومد بالا وقتی روزمه اش وصیتش شفا دهندگانش دیدم خیلی اشک ریختم خیلی از خود بی اختیار شدم وصیتش حس کردم الان تو این برهه از زمان گفتن در صورتی که حدود ۴۰ سال قبل گفتن خیلی برام جذاب بود از شما که این نظر میخونید عاجزانه درخواست میکنم اگه شما متوسل شدین اسم جواد هم فراموش نکنید زیرا امام رضا خودش میدونه من به خاطر اون اسمش گذاشتم جواد اگه شهید در خواب دیدن تورا به جواد امام رضا جواد من هم فرامش نکنید میدونم کسی که اینجا تو این صحفه ها میاد میخونه آدمای نظر کرده ای هستند التماس دعا
نظر از: محمد [بازدید کننده]
سلام
توفیق داشتم چند وقتی با محمد «برادر شهید» در پادگان شهید زین الدین آموزش سربازی در اندیمشک خوزستان را می گذراندم.
از نظر مادی و خصوصا معنوی خیلی عقبم.
انشالا بحق همه شهدا همه توفیق عاقبت بخیری و هدایت پیدا کنند و من هم حاجت روا بشم
یا شهادت نصیبم بشه
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم… ان شاء الله عاقبت به خیر بشید
نظر از: ریحانه [بازدید کننده]
تو بد وضعیتی قرار گرفتم
از شهید می خوام به مقدساتش برام دعا کنه
گره افتادم تو کارم که فقط به دست شما باز میشه
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. ان شاء الله عاقبت به خیر بشید
نظر از: م.ج [بازدید کننده]
من که نمیشناسمت اما آبروی به نا حق رفته منا برگردون اگه واقعا شهیدی و حاجت روایی میکنی داغونم
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. ان شاء الله حاجت روا بشید و عاقبت به خیر.. خدا خیلی به آبروی بنده هاش غیرت داره.. ان شاء الله خدا براتون جبران کنه…
نظر از: فرشته رضایی [بازدید کننده]
بُوَد آیا که گره از کار ما بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند
ای علی اکبر شهید
به علی اکبر شهید
به جوانی تو ای شهید
به خون پاک تو ای شهید
به هدف والای تو ای شهید
به راه مقدس تو ای شهید
برای پسرم دعا کن که عاقبت بخیر شود
به حضرت زهرا سلام الله علیها و دعاهای مادرت، منِ مادرِ نگران که سینه ام از درد مالامال است را فراموش نکن.
ای کاش به خوابم بیایی و نویدی امید بخش را به من هدیه کنی.
آخه من به شهدای زیادی متوسل شدم ولی لایق نبودم که در خواب ببینمشان. ولی شما به شهیدی معروفید که واسطه بر آورده شدن حاجت می شوید.
شهید عزیز برای مهدی پسرم دعا کن که او هم عاقبت بخیر شود. شما رو به سر بریده ارباب فرزند منو فراموش نکنید.
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. ان شاء الله عاقبت به خیری
نظر از: علی [بازدید کننده]
آدرس قبرش را محبت میکنید؟
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. عاقبتتون به خیر باشه.. گلزار علی بن جعفرعلیه السلام قم
نظر از: دخت ابران [بازدید کننده]
دوستان وقت بخیر برا توسل ب این شهیدچیکارباید بکنیم ینی چیزی مدنظره نذرایشون کنیم یا هرچی ک خودمون مدنظرداشته باشیم؟
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم چیز خاصی مد نظر نیست.. هر چه دوست دارید نذر کنید.. ان شاء الله حاجت روا و عاقبت به خیر..
نظر از: مریم [بازدید کننده]
الهی به حق شهادتت بحق پاکی شما شهید بزرگوار معجزهای از طرف شما برای منه بیچاره هم اتفاق بیفته شب و روززز یاد شما می کنم
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. الهی آمین.. ان شاء الله عاقبت به خیر بشید
نظر از: عاشق ایران [بازدید کننده]
همه شهدا مایه افتخار اند از همشون ممنون هستم که از جان خودشون گذشتن و از خانواده خود گذشتن تا مردم روی آرامش ببینند نباید کاری کنیم خونشون پایمال بشه این شهدا بهترین گوهر نایاب هستند
نظر از: عاشق ایران [بازدید کننده]
همه شهدا مایه افتخار اند از همشون ممنون هستم که از جان خودشون گذشتن و از خانواده خود گذشتن تا مردم روی آرامش ببینند نباید کاری کنیم خونشون پایمال بشه این شهدا بهترین گوهر نایاب هستند
نظر از: طاهره خزاعی [بازدید کننده]
به نام خدا
سلام ودرود به روح پاک ومطهر همه شهداء، ازصدر اسلام تاکنون.
ان شاء الله عاقبت به خیری ومرگ را شهادت باشد.
ازاین شهید والامقام میخواهم درامورات اخروی ، دنیوی ، شخصی وکاری و… کمکم کند.
خودش میداند چه می خواهم…..
روحش شاد
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. ان شاء الله حاجت روا و عاقبت به خیر بشید
نظر از: گیتی منادی [بازدید کننده]
باسلام و احترام خدمت تمامی شهدا کربلا و شهدای این مرز و بوم خوشا به سعادتتان امیدوارم که همه ما علوی شویم و علوی بمانیم و علوی بمیریم من از این شهید بزرگوار می خواهم شفاعت بنده را نزد خدواند بکند وحاجت 30 ساله مرا برآورده کند و به راه راست هدایت شوم و روزی حلال نصیبم شود مادرم شفا پیدا کند و صلح و صفا و صمیمت و وفاداری و رفاه و آسایش در این مملکت اسلامی بر قرار گردد . انشاء الله ما همه مدیون شهدا هستیم ولی هیچ کاری نمی کنیم خدا به فریادمان برسد من خودم عاجز و ناتوان هستم و نمی تونم کاری بکنم از بس گنهکار هستم خدایا مرا ببخش تورا به حق این شهدای عزیر قسمت می دهم به فریاد همه برس و حوائج کلیه مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را ختم به خیر برآورده بفرما و هیچ بنده و جنبنده ای را محتاج بنده و جنبنده دیگری مکن آمین یا رب العالمین.
ای شهید بزرگوار من از شما شفاعت و حاجت روایی از خداوند متعال را می خواهم . شما علوی هستید
خیلی خیلی خوشحال شدم که با شما آشنا شدم خیلی خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و اشک ریختم .
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
ان شاء الله حاجت روا و عاقبت به خیر بشید
نظر از: حسین [بازدید کننده]
سلام امروزچهارشنبه قسمت شد سر مزار این شهید بزرگوار برم.
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام علیکم.. عاقبتتون به خیر باشه و زیارتتون قبول.. و حاجتتون روا
نظر از: دکتر پزشکان [بازدید کننده]
عجب مرد شریفی , دوستدار شما و دیدارتان و یاریتان با جان و دل :)
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
ان شاء الله عاقبت به خیری و شهادت نصیبتون بشه
نظر از: ایران [بازدید کننده]
ای شهید بزرگوار……………………………………………..
……………………………………………………………….
…………………………………………………………..……
………………….……..…………….
………………………
هم نامه ی تا نوشته خوانی التماس دعا
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
ان شاء الله عاقبت به خیری و شهادت نصیبتون بشه..
فرم در حال بارگذاری ...
ازشهدامخصوصا این شهیدبزرگواربعنوان یک جانبازتقاضای گره گشایی ازکارهایم را دارم . سر رشته مطلبم زهم بگسسته .